تا نیایی گره از کار بشر وا نشود…
زینب سلام الله علیها الگوی شجاعت و شهامت
انسان اگر عظمت خداوند در نظرش مجسم گردد ، غیر خدا را کوچک بلکه هیچ و فاقد اثر می بیند « عظم الخالق فی
انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم » اگر یک فرد مسلمان به این مرتبه نایل شود ، دیگر از هیچ چیز و هیچ کس هراسی
نخواهد داشت .
سرٌ شجاعت اولیای الهی نیز در همین است .
امیر مومنان علی علیه السلام که او را در شجاعت و شهامت سرآمدی می دانیم ، در سایه ی خداباوری به این درجه
رسیده است .
طبیعی و بدیهی است که فرزندان و دست پروردگان او نیز چنین باشند اگر دشمن تا دندان مسلح در مقابل امام حسین
می گریزد و توان مقابله با او را ندارد و می گوید : « هذا ابن قتال العرب »
اگر عباس بن علی چون شیر به دشمن یورش می برد و حتی طفل نابالغ خاندان علی « عبدالله الحسن » از دشمن
خوفی ندارد ، به خاطر همین ارتباط محکم و ناگسستنی است که با منبع قدرت پیدا کرده اند .
زینب نیز از همین خاندان است .
او هم دختر آزاده ی زهرا علیها السلام و تربیت شده ی علی علیه السلام و از شجاعت حیدری بی بهره نیست .
او یک زن است ولی چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند ، توبیخشان می کند ، تحقیرشان می نماید و از احدی هم
هراسی به دل ندارد .
او از سگان یزید و از برق شمشیر خون چکان آدم کشان واهمه ای ندارد .
در آن روز فراموش نشدنی ، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته ، فریاد می زند که آیا در میان شما یک مسلمان
نیست ؟ آیا مرد نیستید ؟ آیا غیرت ندارید ؟ در مجلس ابن زیاد هم بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشه ای
می نشیند و با بی اعتنایی به سوالات او تحقیرش می کند ، او را « فاسق » و « فاجر » معرفی می کند و می گوید :
« الحمد الذی اکرمنا بنبیه محمد صلی الله علیه و آله و طهرنا من الرجس تطهیرا و انما یفتضح الفاسق و تکذب الفاجر و هو غیرنا »
برگرفته از کتاب سیمای حضرت زینب در آئینه تاریخ نوشته اعظم شبیری ، ص 87 و 88
باور به معاد ، رشته های علقه ی انسان را از دنیا می گسلد و راحت تر می تواند در مسیر عمل به تکلیف ، از جان بگذرد ، چنین باوری از علمی ادنی و غیبی نسبت به آخرت سرچشمه می گیرد .
« در رجزهای یاران امام ، تکیه بر مبانی اعتقادی خصوصا باور عمیق نسبت به قیامت و امید به پاداش الهی و رضای پروردگار و رسیدن به بهشت برین موج می زند . » ( محدثی ، 1387 ، ص 32-34 )
شیخ صدوق با سند خویش نقل می کند که حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ کوبنده ی خویش به ابن زیادملعون او را به حشر در قیامت و محاکمه الهی انذار می دهد و می فرماید :
« هولاء القوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم ؛ سرنوشت آن ها شهادت بود و به آرامگاه خویش رفتند و محققا خداوند تو را با آن ها جمع خواهد کرد و نزد او به محاکمه خواهد کشید . ( صدوق ابن بابویه ، 1387 ، ص263 )
این سخن آن چنان لرزه ای بر آن ملعون افکند که دستور داد حضرت صدیقه کبری را بکشند ولی دیگران مانع شدند .
برگرفته از کتاب منزلت و شخصیت علمی حضرت زینب علیها السلام نوشته منیره سادات کامرانی ، ص52
آری ، امامان - که باید الگوهای اعتقادی و رفتاری ما باشند - اینگونه برای « فقرزدایی » می کوشیدند ،
و بندگان خدا را فراموش نمی کردند ، و آنان را از سقوط اعتقادی و عملی مصون می داشتند .
و اینهمه باید برای ما دستورالعمل باشد .
و به هنگام در دست بودن قدرت ، باید برای این منظور بزرگ و حیاتی ، با برنامه ریزی های بسیار وسیع و عمیق و اصولی و مفید ، وارد میدان تکلیف شد ،
و به انجام دادن این تکالیف قیام کرد ،
و واقعیات دین خدا را به کار بست ،
و جاذبه های اسلام را نشان داد .
و جز این راهی نیست.
و ما خود را به اسلام منسوب می دانیم ، و به علی و آل علی علیه السلام عشق می ورزیم ، و اینهمه از امام حسین علیه السلام دم می زنیم و برای سوگواری او اینهمه مجالس برپا می کنیم و در این سوگ بزرگ ، و غم انسانی سترگ ، سوگوار هستیم ، آیا در این مجالس و منابر ، و در ضمن این مدایح و مراثی ، تعالیم قرآنی امام حسین علیه السلام را نیز مطرح می کنیم ؟ و مسائل انسانی را از دیدگاه آن امام شهید شرح می دهیم ؟
آیا فلسفه انسانی عاشورای حسینی را بازگو می گوییم ؟
آیا می خوانیم که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ، در خطبه ی معروف خود ، سخن از عدل گفت ، و فلسفه ی مبارزه و شهادت را بر محور عدل قرار داد ؟
آیا برای مردم اینگونه تعالیم فردساز جامعه پرداز نیز گفته می شود ؛ تا مردم در آنها تامل کنند ، و تاسی بجویند ، و بواقع حسینی و عاشورایی شوند :
در واقعه عاشورا ، زخمی کهنه بر پشت امام حسین علیه السلام دیدند . از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند که این چیست ؟ فرمود : « این زخم ، جای انبانی است که بر پشت خود حمل می کرد ، و به در خانه ی بیوه زنان و یتیمان و مستمندان می برد . »
و …
و از اینگونه تعالیم ، در زندگی عینی و سیره عملی پیشوایان دین ، و برخی عالمان راستین ، نمونه های بسیار وجود دارد . و بدینسان می نگریم که امامان ما - با همه محدودیتی که داشتند و قدرتها و امکانات از آنان سلب شده بود - به صورتهای گوناگون به مسائل انسانی می رسیدند ، و به کمک و مساعدت مستمندان می شتافتند ، و خود و به تن و دست خود به کار برمی خاستند ،و انبان به دوش می کشیدند و نیاز نیازمندان را به آنان می رساندند . و آیا کجا در رهبران جهان و پیشوایان تاریخ بشری چنین چیزی دیده شده است ؟