یابن الحسن!
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی - هر چند اندک - آورده بودند ،
سفارشنامه ای هم از یعقوب داشتند.
اما …
ای آقا ! ای کریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن کالای اندک را هم نداریم .
اما … نه ،
کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارشنامه ای هم داریم.
پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم.
ای یوسف گم گشته !
و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها که در فراق تو آرام و قرار نداریم.
در دوران پر درد هجران اشک میریزیم و می گوییم :
تا به کی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به کی رخ نادیده ترا وصف کنیم.
با چه زبان و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا کنیم .
سخت است بر ما ، که از دوری تو روز و شب اشک بریزیم .
سخت است بر ما ، که مردم نادان تو را واگذارند
سخت است بر ما ، که دوستان یاد تو را کوچک شمارند .
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
سخت است بر ما